English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3988 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
standard product cost U ارزش تولید استاندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
marginal value product U ارزش تولید نهائی
piece production cost U ارزش تولید قطعه
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
value of marginal product of capital U ارزش تولید نهائی سرمایه
value of marginal product of labor U ارزش تولید نهائی کار
Hayes Corporation U تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
dependent U غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
eisa U گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
ieee U سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
document U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documenting U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documented U روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
sql U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
international standards organization U طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
extending U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
POSIX U استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
extends U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
PHIGS U برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
source U استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
ODI U واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
canonical U استاندارد
high and dry <idiom> U استاندارد
modulus U استاندارد
standard U استاندارد
standards U استاندارد
standard function U تابع استاندارد
standard candle U شمع استاندارد
atmospheres U اتمسفر استاندارد جو
atmosphere U اتمسفر استاندارد جو
standard condition U شرایط استاندارد
standard resistor U مقاومت استاندارد
normal temperature and pressure U شرایط استاندارد
nonstandard U غیر استاندارد
secondary standard U استاندارد ثانویه
standard temperature and pressure U شرایط استاندارد
primary standard U استاندارد اولیه
silver standard U استاندارد نقره
standard costs U هزینههای استاندارد
standard atmosphere U اتمسفر استاندارد
standard bar U میله استاندارد
standard cell U پیل استاندارد
resistance standard U مقاومت استاندارد
standardised U استاندارد نمودن
traditional chess U شطرنج استاندارد
standards U استاندارد همگون
standardized U استاندارد شده
standard U استاندارد همگون
frequency standard U استاندارد فرکانس
substandard U زیر استاندارد
standard class U درجه استاندارد
basic standard U استاندارد اولیه
basic standard cost U قیمت استاندارد
standard error U خطای استاندارد
boilerplate U متن استاندارد
standardizing U استاندارد نمودن
standardizes U استاندارد نمودن
standardize U استاندارد نمودن
standardising U استاندارد نمودن
standardises U استاندارد نمودن
standards of living U استاندارد زندگی
table lamp U لامپ استاندارد
dialects U ی در زبان استاندارد
standard rate U نرخ استاندارد
standard price U قیمت استاندارد
standard pitch U گام استاندارد
standard pascal U پاسکال استاندارد
standard ohm U اهم استاندارد
standard measure U اندازه استاندارد
standard interface U رابط استاندارد
standard interface U واسطه استاندارد
magnetic standard U اهنربای استاندارد
standard section U پروفیل استاندارد
standard solution U محلول استاندارد
dialect U ی در زبان استاندارد
standard of living U استاندارد زندگی
standardization U استاندارد سازی
standard specification U مقررات استاندارد
standard specification U دستورات استاندارد
ieee U واسط استاندارد IEEE
data encyption standard U استاندارد حفافت داده
ambient quality standard U استاندارد کیفیت پرمون
ansi U کدهای استاندارد ANSI
NDIS U واسط دستور استاندارد
clark U پیل استاندارد کلارک
pop up menu U منوی غیر استاندارد
calibration U مین یک بررسی استاندارد
standard conversion factor U ضریب تبدیل استاندارد
primary standard grade U خلوص استاندارد اولیه
standard oil company U شرکت نفت استاندارد
standard oil company U استاندارد اویل کمپانی
standard penetration U ازمایش نفوذی استاندارد
standard electrode potential U پتانسیل استاندارد الکترود
standard electrode potential U پتانسیل الکترود استاندارد
standard hydrogen electrode U الکتورد هیدروژن استاندارد
cut the mustard <idiom> U به حد استاندارد لازم رسیدن
up to par/scratch/snuff/the mark <idiom> U متناسب با استاندارد طبیعی
mnemonic U استاندارد اختصار کلمه
standard heat of formation U گرمای تشکیل استاندارد
standard oxidation potential U پتانسیل اکسایش استاندارد
junky U بی ارزش
cost U ارزش
trivalence U سه ارزش
low grade U کم ارزش
low level U کم ارزش
valueless U بی ارزش
prices U ارزش
price U ارزش
trivalency U سه ارزش
fustian U بی ارزش
unvalued U بی ارزش
avail U ارزش
worm eaten U بی ارزش
worthiness U ارزش
rewarding U پر ارزش
small change U کم ارزش
brummagem U کم ارزش
treasure U با ارزش
big ticket U با ارزش
worth U با ارزش
worth U ارزش
rubbish U بی ارزش
raffish U بی ارزش
punks U بی ارزش
punk U بی ارزش
worthless U بی ارزش
good for nothing U بی ارزش
brummagem U بی ارزش
regardant U با ارزش
value U ارزش
picayune U بی ارزش
picayubnish U بی ارزش
values U ارزش
no par U بی ارزش
naught U بی ارزش
market value U ارزش
valuing U ارزش
shotten U بی ارزش
nibble U نصف طول بایت استاندارد
raunchier U پست تر از استاندارد یا میزان متداول
feed back U اخذ اطلاعات ومقایسه ان با استاندارد
current standard cost U هزینه استاندارد و مورد قبول
nibbled U نصف طول بایت استاندارد
nibbles U نصف طول بایت استاندارد
nibbling U نصف طول بایت استاندارد
raunchy U پست تر از استاندارد یا میزان متداول
dif U استاندارد مخصوص فایلهای داده
raunchiest U پست تر از استاندارد یا میزان متداول
calibrating standard U تنظیم شده به صورت استاندارد
per standard compass U برحسب قطب نمای استاندارد
nybble U نصف طول بایت استاندارد
standard U عیار قانونی استاندارد مقرر
RJ connector U استاندارد عمومی اتصال چهارسیمی
standards U عیار قانونی استاندارد مقرر
Recent search history Forum search
1براى خودت ارزش قائل باش
1Vintage style
1time is prceious it has great
1او واقعا ارزش رفاقت رو داره واسه من
2تعریف فونتیک چیست؟
1Oem
1There are two other modeling formalisms worth highlighting in the context of LPV systems.
1Finally, standard notation is used throughout, with clarifications provided as needed.
1assast are items that are of value
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com